قرارمان باران بود
ساعت دلدادگی
کنار عشق
یادت هست ؟!
من آمدم
باران هم
و رنگین کمان
برای عشق
تمام قطره ها را
در انتظارت قدم زدم
و خیابان را
تا تمام شهر
به جستجوی تو بردم
تو امّا نیامدی
نمی دانم اشک بود یا باران
چیزی بر گونه ام سر می خورد
و روی کفش ها یم می چکید
که می گفت
تو در خواب من جا مانده ای
و من ...
چشم هایم را
به ملاقات آورده بودم !
همیشه ...
این گونه از رؤیای تو
تنها
به خانه بر می گردم...
نظرات شما عزیزان: